پارت پانزده

زمان ارسال : ۶۱۹ روز پیش

با دیدن زخم پشت گردن مهدیس دستمال کاغذی از روی میز برداشت و تا کرد و روی زخمش گذاشت.

- اینو رو زخمت نگه دار برو بیرون.

مهدیس متعجب بهش نگاه کرد

- برم بیرون؟

بابا بدون اینکه جوابشو بده روبه مریم گفت :

- مریم یه چس ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید